قند عسلمقند عسلم، تا این لحظه: 8 سال و 11 ماه سن داره

" پرنیان " عزیز دل بابا و مامان

اسباب کشی

سلام جیگملی مامانی امروز یه روز تقریبا سخت خصوصا واسه بابایی بود آخه واسه اثاث کشی دست تنها بود خیییییییییلی اذیت شد .. نمیذاشت مامانی هم دست به چیزی بزنه میگفت تو فقط به فکر بچمون باش و بس ... خاله راضیه هم واسمون ناهار درست کرده بود که بعد از اسباب کشی بریم اونجا ناهار بخوریم ...کارمون تا ساعت سه طول کشید .. تو عزیزدلم دیگه خیلی گشنت شده بود و هی میزدی زیردل مامانی و بهم هشدار میدادی که از وقت غذام گذشته...  دیگه کم کم داشت حالم بد میشد    خلاصه رفتیم خونه خاله راضیه و با اشتهای خیلی زیاد غذای خوشمزه خاله رو خوردیم بعدش بابایی گفت تو یه کم استراحت کن خودم میرم بقیه وسایلارو جمع میکنم و با ماشین ...
23 دی 1393

خونه جدید

سلام بر فسقل مامان پاشو یه خبر خوب دارم برات خوابالوی مامانی خداروشکر من و بابایی خیلی زودتر از اونچیزی که فکرشو میکردیم اون خونه ای که مدنظرمون بود رو تونستیم با قیمت تقریبا مناسبی (البته با توجه به اوضاع خراب بازار) پیدا کنیم، اونم توی کوچه روبروییمون امروز عصر هم بابایی میره بنگاه که قراردادشو بنویسه ... ایشالا تا یک هفته دیگه باید اسباب کشی کنیم .. درسته یه خورده واسه مامان سخته ولی خب از طرف دیگه واسه تنوع و تغییر روحیه مونم خوبه امیدوارم که قدممون به این خونه برامون خیر باشه ...
14 دی 1393

مامانی نگرانه

سلام عشقم امروز عصر با بابایی رفتیم نتیجه آزمایشی که چند روز پیش داده بودمو بگیریم (کلسیم .. فسفر .. ویتامین دی) نتیجه رو که گرفتم دکتر آزمایشگاه یه نگاهی به نتیجه کرد و گفت مگه درد استخون داری؟ گفتم نه چطور مگه!!!! گفت آخه کمبود ویتامین دی داری خیلی ناراحت شدم .. البته از قبل حدس میزدم آخه خونمون اصلا نورگیر نیست و مامانی هم در طول روز اصلا بیرون نمیره فقط شبا که بابایی میاد خونه میرن بیرون و این خیلی بده نتیجه رو بردم که به دکترم نشون بدم اونم گفت کمبود داری باید هفته ای یه دونه قرص ویتامین D3 مصرف کنی خیلی نگران تو عزیزدلم شدم ... ایشالا قرصا رو میخورم و روزی یه ربع میرم رو پشت بوم خونه زیر نور...
8 دی 1393

نتیجه آزمایش NT

سلام شیطونک مامانی حال این روزای من که خدا روشکر رو به بهبوده ولی حال تو رو نمیدونم ولی آزمایشا و سونویی که انجام شده نشون میده که حال عزیزدلمم خوبه خوبه امروز صبح نوبت دکتر داشتم .. اول رفتیم آزمایشگاه نتیجه آزمایش ان تی رو گرفتم که ببرمش به دکترم نشونش بدم...راستش یه کوچولو استرس داشتم آخه این آزمایش تقریبا حساسه  نتیجه رو گرفتم بردم پیش دکتر .. اول وزن و فشارمو گرفت ( وزن مامانی 74 و فشارمم 12 بود ) بعدشم گفت بخواب تا صدای قلب جنین رو بشنوی چقد خوشحال شدم .. یه خورده طول کشید تا تونست پیدات کنه ولی بالاخره صدای تلپ تلپ قلب کوچولوتو شنیدم البته به واضحی اونسری که رفتم سونو نبود ولی خب مهم اینه که ...
4 دی 1393
1